ایران

اختلافات جناحی در تهران به عنوان یک ترفند در خدمت سیاست خارجی رژیم ایران است!

به گزارش شبکه جهانی کلمه، وب‌سایت “اندیشکده بروکینگز” آمریکا با انتشار مقاله ای درباره سیاست های رژیم ایران نوشته است:

این ترامپ نبود که باعث سقوط میانه‌روها در ایران شد.

ماه گذشته رژیم ایران پارلمان جدیدی را با اکثریت تندرو، با کمترین میزان مشارکت رای دهندگان از زمان انقلاب ۱۹۷۹(۵۷) افتتاح کرد. محافظه کاران حتی بیشترین آرای مأخوذه پایتخت را از آنِ خود کردند ، در حالی که پیشرو میانه‌روها فقط ۹۵۳۹۳ رأی را در کلان شهری با جمعیت بیش از ۱۳ میلیون نفر بدست آورد.

سوال این‌جاست، چرا اعتدالگرایان و اصلاح طلبان ایران حمایت عموم را از دست داده اند و این برای سیاست خارجی ایران چه معنایی خواهد داشت؟

در واقع ، این نارضایتی عمومی دلایل داخلی قابلِ ملاحظه‌ای دارد. نخست این‌که ، ۱۰ ماه قبل از آنكه ترامپ تصمیم بگیرد كه آمریكا را از توافق هسته ای(برنامه جامع اقدام مشترک یا JCPOA) خارج كند، “روحانی” بر خلاف انتظار طرفدارانش اعضای كابینه دوره دوم را، کاملاً از میان محافظه كاران انتخاب کرد. روحانی حتی به وعده خود در خصوص استفاده از بانوان برای حداقل یک وزارتخانه عمل نکرد .

همچنین، قیام سراسری در اوایل سال ۲۰۱۸ (که در ایران از آن تحت عنوان اعتراضات دی‌ماه۹۶ یاد می شود) در بیش از صد شهر ایران، پنج ماه پیش‌ از خروج ترامپ از برجام، و در نتیجه اعمال تحریم های دوباره، نقطه بارزی از دید ایرانیان به شمار می رود.

این طغیان نارضایتی “اقتصادی/اجتماعی” جامعه ایران، از قشر متوسط آغاز شد ، اما این اعتراضات فراتر از خواسته های اقتصادی مردم بود. عجیب این‌که اکثر اصلاح‌طلبان، مردمی را که به خیابان ها رفتند و شعار می دادند را محکوم کردند و با این کار، همه را شوکه کردند.

“حمیدرضا جلایی‌پور” یک فعال اصلاح طلب، این اعتراضات مردمی را محکوم کرد. “عباس عبدی” اصلاح طلب دیگر ، این اعتراضات را شورش خواند و مقصر آن را “کشورهای همسایه ایران” دانست و گفت، این اعتراضات نیاز به یک پاسخ شدید داشت!

مهمتر از همه، بیانیه مجمع روحانیون مبارز به ریاست “محمد خاتمی” رئیس جمهور سابق اصلاح طلب بود، که به عنوان رهبر اردوگاه اصلاح طلبان شناخته می شد، او اعتراضاتِ مردم به تنگ آمده ایران را محکوم کرد و نوشت: حوادث غم انگیز اخیر در کشور نشان می دهد که فرصت طلبان و آشوبگران در کمین هستند. آنها اهداف پلید دشمنان را دنبال می کنند!

این محکومیت ها وقتی مردم شروع به سر دادنِ شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” کردند، شدت گرفت. در ادامه واکنش‌های اصلاح‌طلبان به اعتراضات مردمی دی‌ماه۹۶ باعث شد تا بسیاری از ایرانیان از میانه‌روها دور شوند.

به گفته “صادق زیباکلام” استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران ، محبوبیت اصلاح طلبان با اعتراضات دی۹۶ از بین رفته است و آنها را به “بازنده های بزرگ” این اعتراضات تبدیل کرده است. وی در مصاحبه دیگری گفت: اصلاح طلبان از ۲۲ سال پیش تاکنون استراتژی مشخصی نداشته اند و اینک دیگر اصلاحات مُرد.

به عبارت دیگر ، در حالی که شخصیت‌های سیاسی موسوم به “معتدل” مدتها بود که بر حمایت خود از جامعه مدنی تأکید می کردند ، واکنش های آنها نسبت به اعتراضات مردمی دی‌ماه شبیه به تندروها بود.

در این زمینه “ابراهیم اصغرزاده” یک فعال اصلاح طلب ، اذعان کرد: اصلاح طلبان طمع قدرت دارند و گاه محافظه کار می شوند و این محافظه کاری طاعون اصلاح طلبی است.

در همین راستا “محمدرضا خاتمی” عضو سابق اصلاح طلب پارلمان(برادرِ خاتمی رئیس جمهور سابق) با بیان اینکه اصلاح طلبان “سوپاپ اطمینان” جمهوری اسلامی هستند ، افزود: امید مردم به اصلاح طلبان روز به روز کاهش می یابد. بسیاری از ایرانیان در سالهای اخیر از انتخاب خود ناامید شده اند و می دانند رای دادن به افراد (موسوم به)معتدل، به امید دستیابی به صلح و آرامش، دیگر بی فایده است.

همانطور که اعتراضات مردم ایران در دی‌ماه۹۶ و واکنش های متقابل اصلاح طلبان نشان داد ، این فشار تحریم‌های ایالات متحده نبود که باعث عدم محبوبیت شخصیت‌های سیاسی میانه‌رو شد، بلکه، عوامل داخلی “موضوع اساسی” بود.

عملکرد ضعیف میانه‌روها در دوران ریاست جمهوری(دولت خاتمی و روحانی) به محبوبیت آنها صدمه زده است ، زیرا آنها نتوانسته‌اند به وعده های کلیدیِ سیاسی و اقتصادی‌شان عمل نمایند.

ممکن است با استقرار یک مجلس اصولگرا و به طور کلی ظهور تندروها در ایران تصور کنید تنش های آمریکا و ایران شدت خواهد یافت ، زیرا ظاهراً صدای علیه توافق در رژیم ایران تقویت می شود و کسانی که طرفدار سیاست مقابله با واشنگتن هستند ، بار دیگر قوت خواهند گرفت. همچنین این تصور وجود دارد که توافق هسته ای به عنوان یک موفقیت بزرگ دیپلماتیک به دست میانه‌روهای ایران انجام شد.

اما این موارد، یک خوانش سطحی از آنچه در داخل‌سیستم رژیم ایران می گذرد است!

در حقیقت در بسیاری از موارد، اختلافات جناحی در تهران به عنوان یک ترفند و راه‌کاری سودمند برای سیاست خارجی رژیم ایران خدمت می کند. به عنوان مثال یک عضو معتدل مجلس پیشین می گوید، اعتراضات شدید تندروها علیه مذاکرات “روحانی” فقط نمایش‌هایی برای کمک به تهران در دستیابی به امتیازات بیشتر در این توافقنامه بود!

نباید فراموش کرد که رژیم ایران و آمریکا یک سلسله مذاکرات پنهانی در نوامبر ۲۰۱۱ در عمان را آغاز کردند ، درست در همان زمانی که تندروها ریاست جمهوری و پارلمان ایران را کنترل می کردند!

نکته نهایی این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ویژه در زمینه روابط فی‌مابین آمریکا و رژیم ایران، توسط رئیس جمهور ایران تعیین نمی شود. “علی مطهری” نماینده پیشین مجلس که در انتخابات اخیر مجاز به حضور در انتخابات نبود، با بیانِ این نکته اعتراف کرد که “ایران تحت فشار بی سابقه ای است” و اظهار داشت که تندروها با به دست گرفتن قدرت، بر خلاف سخنانشان، با ایجاد گشایش در روابط ایران با ایالات متحده موافق خواهند بود.

جمهوری اسلامی پس از چهار دهه نشان داده است كه میانه‌روها و تندروها هر كدام به نوبه خود نقش “پلیس خوب ، پلیس بد” را بازی کرده‌اند، تا نظام به هدف نهایی خود برسد.

به عنوان مثال ، سه ماه پس از انتخاب مجدد “حسن روحانی” در ژوئیه سال ۲۰۱۷ ، رئیس جمهور ایران با ژنرال های بلندپایه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیدار کرد. سپس “حسام الدین آشنا” مشاور ریاست جمهوری ، عکسی از این نشست را در کانال تلگرام خود منتشر کرد و نوشت: این فقط یک تصویر نیست، بلکه یک راهبرد است!

“حسن روحانی” در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود سعی در تقویت روابطش با محافظه کاران و تندروها داشته است. به گزارش “تابناک” یک وب‌سایت خبری نزدیک به “محسن رضایی”(پاسدار و دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام) تلاش روحانی برای نزدیک شدن به محافظه کاران می تواند “روحانی” را در دوران پسا ریاست جمهوری‌اش به عنوان یک بازیگر مؤثر در سیاست ایران حفظ نماید.

آنچه مسلّم است، به طور مستمر موضع رسمی تهران این بوده که استراتژی مقابله با نظم جهانی به رهبری ایالات متحده را دنبال نماید. ولی در صورت احساس نیاز، جمهوری اسلامی ممکن است مواضعی مانند آنچه که منجر به مذاکرات هسته ای شدند، را انتخاب نماید.

حضور بر سر میز مذاکره، نتیجه “تأثیر تعدیل” اردوگاه اصلاح طلبان بر تصمیمات نهایی رژیم ایران نبود. بلکه در واقع صرفاً به دلیل راهبرد امنیتی رژیم ایران برای کاهش تهدیدها بود که آنها را ناچار به مذاکره نمود.

دکمه بازگشت به بالا