سیاسیمقاله

وجه مشترک هواداران قاسم سلیمانی

#آرش_صالحی

 

? قاسم سلیمانی نماد کاملِ اعمال غیر انسانی، غیر قانونی و تمامیت خواهی آخوندی بود. کسانی که در مرگ او عزاداری کردند، هیچ تفاوتی ندارد، کجا باشند و یا زیر چه پرچمی قرار بگیرند، آنها با منش ضد بشری قاسم سلیمانی همراهند.

 

? اما آنچه جمهوری اسلامی پس از کشته شدن “قاسم سلیمانی” تحت عنوان علاقه مشترک سلیقه های مختلف نسبت به او در رسانه هایش به نمایش گذاشت، با واقعیت فرسنگ ها فاصله داشت.

 

? کشته شدن قاسم سلیمانی پرده ها را از روی بسیاری حقایق پنهان کنار زد. پس از مرگ او تمام گروه هایی که از ثروت و سامان مردم ایران به ناحق ارتزاق می کردند زانوی غم به بغل گرفته و برای او سوگواری کردند، از بنیادگرایان افراطی که ادعای اسلامگرایی دارند گرفته تا اصلاح طلب و ملی گرایان حامی سپاه!

 

? بلندگوهای تبلیغاتی رژیم آخوندی، جنبه اسطوره ای قاسم سلیمانی را دلیل جمع شدن سلیقه های متفاوت و حتی مخالف، در زیر عَلَم سوگواری مرگ او عنوان کردند و در طرف مقابل جمهوری اسلامی، بسیاری از تحلیل گران در رسانه های معتبر غربی، با نوشتن یادداشت هایی، بنیادگرایی را دلیل هم نوایی تفکرات مختلف در سوگ سلیمانی دانستند.

 

? اما وقتی کمی در این مسئله عمیق تر می شویم و در منش، سوابق و عملکرد گروه های عمده عزادار در جریان مرگ سلیمانی دقت می کنیم، روشن می گردد که چنین که آنها بیان کردند نبود. چگونه می توان، “ملی گرایان” و “اصلاح طلبان” حامی قاسم سلیمانی با آن سبک زندگی غربی و علاقه شان به آزادی های بی چون و چرای فردی را به بنیادگرایی متصل کرد؟ بی شک تنها دلیل این هم نوایی، سفره ی نفتی بود که سفره دارش قاسم سلیمانی بود، آن هم نفتی که متعلق و حقِ مردم ایران بود و نه سهمیه حزب الله، حوثیون، فاطمیون، زینبیون، حشدالشعبی، زکزاکی ها، طالبان، حماس، و اصولگرایان و یا اصلاح طلب و ملی گرایان حامی جمهوری اسلامی!

 

? این هم صدایی گروه های غیرهمگون از نظر ظاهری، اما همگون از لحاظ منافع اقتصادی، به مردم ایران نشان داد که مسئله اصلی برای جمهوری اسلامی دین نیست، بلکه منافع مالی سردم دارانش است. کشته شدن قاسم سلیمانی و سوگواری اصلاح طلبان برای او نشان داد، سه دهه تبلیغات اصلاح طلبان که داعیه تشنج زدایی با دنیا را داشتند و وانمود می کردند که ایران را برای ایرانی میخواهند، تنها یک دکان برای فروش دیالوگ های زیبای به ظاهر مردمی بود. آنچه اصلاح طلبان در طی سه دهه مخفی می کردند، در دفاع از قصاب سوریه و عراق هویدا شد. چگونه می توان از حقوق بشر و صلح جهانی و هم گرایی جهانی سخن گفت، اما در سوگ یک تروریست بین المللی که دستش به خون صدها هزار تن از مردم سوریه و هزاران تن از معترضین ایرانی و عراقی آلوده است و کشورهای همسایه را به فلاکت کشانده است، گریست و بیانیه صادر کرد؟

 

? آنچه از سویی حزب الله لبنان، حوثیون یمن، زکزاکیون نیجریه، بعثیون سوریه، حشدالشعبی عراق، فاطمیون هزاره افغان، زینبیون هزاره پاکستانی و از سویی دیگر اصولگرایان، اصلاح طلبان و ملی گرایانِ جمهوری اسلامی را وادار ساخت تا برای مرگ قاسم سلیمانی بیانیه صادر کنند، او را شهید بخوانند و مویه کنان در بزرگداشت او به مجیزگویی مشغول شوند، یک آیتم مشترک بود و آن آیتم مشترک چیزی به جز سفره ای مشترک برای غارت نبوده و نیست، سفره ای که با ثروت و سامان مردم زجر کشیده و ستم دیده ایران برایشان رنگین شد.

 

? اما آنها بهره مندی متفاوتی از سفره منابع ملی مردم ایران داشتند، هرچند اعضای گروه های مزدور شبه نظامی سالهاست به دریافت مستمری اندک ماهانه ۱۰۰ تا ۱۵۰ دلار، دل خوش دارند، اما اصولگرایان، اصلاح طلبان و ملی گرایان حامی سپاه به کمتر از حقوق های ماهانه مدیریتی چند ده میلیونی و حتی چند صد میلیونی، رانت های عظیم، وامهای کم بهره میلیاردی و واگذاری مفت و مجانی شرکت های عظیم دولتی به آنها به بهانه خصوصی سازی راضی نشدند.

 

? هر چه از عمر جمهوری اسلامی بیشتر می گذرد، مردم ایران و دیگر کشورهای منطقه بیشتر متوجه میشوند که ایدئولوژی این حکومتِ به اصطلاح دینی به گونه ای است که، فقط به دنبال منافع  دایره کوچک خودی های نظام بوده و هست، سلیمانی در زندگی و مرگش با جمع کردن غارت گرانِ بله چشم گویش، از هر تفکر و سلیقه ای بر سر سفره منابع مردم ایران، حقیقت پشت پرده گروها و دسته های حامی جمهوری اسلامی را آشکار ساخت.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دکمه بازگشت به بالا