محمدجواد اکبرین
رسانهها خبر دادهاند که امروز کمیسیون سیاسی-اجتماعیِ مجلس خبرگان رهبری جلسه دارد و قرار است به «بررسی تحولات بازار و سکه و ارز» بپردازد!
اصل ۱۱۱ قانون اساسی میگوید خبرگان باید مراقب باشد تا «هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط رهبری شده یا از اول بوده او را از مقام خود برکنار کند». وقتی نهادی که وظیفهاش نظارت بر رهبری است جرأت رسیدگی به عملکرد او را ندارد و به قول خودشان وظیفهشان را اطاعت از رهبری میدانند نه نظارت بر او، گویا «بررسی تحولات بازار و سکه و ارز» بهتر از بیکاری است!
اگر قرار بود خبرگان به وظیفهاش عمل کند باید همین سخنرانی اخیر رهبری را به بحث میگذاشت؛ من تلاش میکنم در این یادداشت اندکی از وظائف خبرگان را به عهده بگیرم:
۱- رهبری در سخنرانی روز دوشنبه به نامهی انتقادیِ ۳۸ اقتصاددان به رئیسجمهور اشاره کرده و گفته: «به نظرم تقریباً همهی راهحلهایشان درست است»! جالب است بدانید که آن ۳۸ اقتصاددان، از جمله مشاوران میرحسین موسوی بودند که پیشنهاداتشان را «برای خروج از بحران کنونی» برای روحانی نوشتند و گفتند اول بیماریتان را بشناسید: «اقتصادِ رفاقتی، سلطهی دلّالی و رباخواری، و شیوع فساد در قوای سهگانه». آنها از «کوتاه کردن دست نهادهای غیرپاسخگو» نوشتند و تاکید کردند که «موضعگیریهای سیاسی و اظهارنظر و ورود مقامات غیرمسئول در حوزه سیاستخارجی به سرعت پایان پذیرد». اگر رهبری این نامه را قبول دارد چرا از نخستین «نهاد غیرپاسخگو» آغاز نمیکند؟
بنابر اصل ۱۰۷ قانون اساسی، «رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیتهاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت». اما در عمل، او اِعمال ولایت میکند بدون آنکه «مسئولیتهاى ناشى از آن را بر عهده» بگیرد. او در برابر هیچ نهادی پاسخگو نیست. از سوی دیگر طی سه دهه رهبریاش هرگز خود را در برابر مصاحبه و پرسشهای آزاد خبرنگاران قرار نداده و برخی از کسانی که به او نامه انتقادی نوشتهاند مجازاتهای سنگینی متحمل شدهاند.
اگر قبول دارد «اظهارنظر و ورود مقامات غیرمسئول در حوزه سیاستخارجی به سرعت پایان پذیرد» چرا «دولت انتخابی» مذاکره میکند و سرمایه میآورد، اما «دولت نظامی» روی موشک، شعار محو اسرائیل مینویسد و سرمایه را دود میکند؟!
۲- رهبری با کدام منطق و تجربه، با قاطعیت میگوید: «همه مردم ایران بدانند: جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد»؟ آیتالله خمینی هم هنگام حمله صدام با همین قاطعیت گفت: «دزدی آمده است سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سرجایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند ندارد/ مردم هیچ اعتنا به شایعهها نکنند». (۳۱شهریور۵۹) اما دیدیم که «قدرت اینکه تکرار بکند» را داشت و ۸ سال طول کشید تا همه بفهمند حرفهای منتقدان شایعه نبود! هزینهاش را ایران و ایرانی پرداخت و آنقدر فرصتها از دست رفت تا جنگ با نوشیدن «جام زهر» تمام شد. البته شاید هم رهبری منطقش را توضیح داده؛ آنجا که در شرح دستاوردهای نظام گفته است: «جمهوری اسلامی این است؛ مدافع حرم تربیت میکند، راهیان نور راه میاندازد و معتکفین در مساجد را که تقریبا همه هم جوانند»!
۳- در بخش دیگری از سخنانش به احمدینژاد هم پاسخ داد و گفت: «بعضیها جوری حرف میزنند و اقدام میکنند که به اسم اینکه میخواهیم اوضاع را درست کنیم یا مثلاً طرفداری از ضُعفا، در نقشهی دشمن کار میکنند». گویا فراموش کرده تمام مفاسدی که در «دولت بصیرت و نزدیک نظر»ش اتفاق افتاد نیز به نام طرفداری از ضُعفا و فقرا بود و از قضا همان اقتصاددانانی که اخیرا به روحانی نامه نوشتند در دولتِ دوم احمدینژاد به او هم نامه نوشته بودند اما حرفهایشان شنیده نشد.
۴- وقتی شرکتکنندگان در سخنرانی اخیر رهبری شعاری دادند که مخاطبش قوه قضائیه بود به آنها هشدار داد که: «شما مگر دادگاهید؟ فضاسازی نکنید»! اما امروز دقیقا ۲۷۸۰ روز است که خودش مخالفانش را بدون دادگاهِ علنی و وکیل در حصر خانگی نگه داشته و وقتی از او میپرسیم «شما مگر دادگاهید؟» پاسخی نمیدهد.
۵- و سرانجام این بخش از سخنان رهبری کاملا درست است که عامل بحران کنونی «خارجی نیست، درونی است». مردم هم همین را در شعارهایشان میگویند که «دشمن ما همینجاست/ دروغ میگن آمریکاست»! اگر ایران مبتلا به قدرت مطلقهی غیرپاسخگو نبود عزت و کرامت ایران و ایرانی چنین بازیچهی دست رهبرانی نمیشد که نه میجنگند نه مذاکره میکنند، نه با منتقدان و مخالفان داخلی آشتی میکنند نه استراتژی عاقلانه و مشخصی در برابر رقیبان منطقهای و قدرتهای جهانی دارند، نه اقتصاد سالمی دارند و نه سیاستِ صالحی! لابد منتظرند امام زمان ظهور کند و آنها را نجات دهد.